جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 5307
بررسی دیدگاه مولوی و اسپینوزا درباره خدا ، انسان و آزادی و تطبیق آن با افکار اسپینوزا
نویسنده:
مهناز صفایی هوادرق
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
این سخن از ارسطو است که «هم? مردمان به حسب طبیعت خویش می خواهند بدانند.» انگیز? این خواستن نیروی اندیشه است که در آدمی به ودیعت نهاده اند. مفاهیمی از قبیل خدا، انسان و آزادی هر کدام از موضوعاتی است که از آغاز خلقت ذهن بشر را به خود مشغول داشته است و بسیاری از اندیشمندان جهان کوشیده اند به تعریف این مفاهیم بپردازند.در سراسر قلمرو ادبیات عارفان? جهان شاید کسی را از حیث عمق،جامعیّت و وسعت نظر وتسامح مولوی نمی توان یافت سخنان وی همه مشحون از خداست و حاکی از حضور خدا، خدای مولوی هر چند خدایِ خود او است، همچنانکه خدای هر کس خدایِ خود اوست و با خدای دیگری فرق دارد، زیرا به تعبیر ابن عربی «اَلاِلأهُ فیِ اَلاعتقاداتِ بالجَعْلِ» امّا خدایِ او خدای همه است چون او مُبَلِّغ وحدت ادیان نیز هست. اسپینوزا نیزیکی از بزرگترین فیلسوفان وحدت وجودیِ عقل گرا و از پژوهندگان حقیقت بود که فقط عقل ومعرفت را حلّال مشکلات دانسته و آنچه را عقلش درست تشخیص داده پذیرفته آنچه را نادرست دانسته مردود شناخته ولو گویند? آن ارسطو و دکارت باشد، لذا خدایش با خدای دیگران و فلسفه اش با فلسف? دیگران فرقها دارد.انسان در نظر این دو متفکّرِ بزرگ یعنی مولوی و اسپینوزا مقامی والا دارد. مولوی هرگاه از انسان سخن به میان می آورد مرادش «مرد حق» یا «انسان کامل» است وی از این طریق وارد بحث وحدت وجود می شود و انسان را کامل ترین جلوه گاه حق می یابد که باید با رهایی از قید هواجس نفسانی وترک خودپرستی به آزادی دست یابد و با خدای خود یگانه گردد. اساس و زیست مای? چنین آزادی عشق است. اسپینوزا نیز معتقد است که همه چیز خداست یا خدا در همه چیز است و«آدمی،برایِ آدمی خداست» ، یعنی انسان باید انسانِ همنوع خود را به مثابه خدا بداند چون او جزوی ازخداست و غرض از حیات آن است که آدمی از راه خوشبخت ساختن دیگران برخوشبختیِ خود بیفزاید. هیجان عامل اصلی برهم زننده زندگانی است و آنچه هیجانات ما بیشتر از هر چیز دیگر بدان نیاز دارد ضبطِ عقلانی است وانسان باید بکوشد تا خود را با نقش و طرح نامتناهی منطبق کند یعنی هواهای نفسانیِ خود را طرد کند و به نظم کُلّی بگرود.
بررسی جایگاه فضیلت در اخلاق کانت
نویسنده:
سیدمسعود آریادوست
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
وظیفه‌گرایی، فضیلت‌گرایی و نتیجه‌گرایی از جمله شاخه‌های فلسفه اخلاق هستند. این سه قسم از فلسفه اخلاق به جهت نوع نگرش و مدخلی که در فلسفه اخلاق دارند از همدیگر جدا می‌شوند؛ و گویا آنها را باید به عنوان رقیب محسوب کرد. اصولا گفته می‌شود نحله‌های سه گانه فلسفه اخلاق، به جهت تمایز در منشهای منتخب، یارای این را ندارند که با هم جمع شوند. اگر وظیفه‌گرا با این پرسش شروع می‌کند که عمل درست چیست و در پاسخ به اعمالی اشاره دارد که فی حد نفسه معتبرند، نتیجه‌گرا هم همین سوال را با اشاره به سنجش نتایج اعمال پیگری می‌کند. در مقابل، فضیلت‌گرایان با طرح سوالی مبنی بر چگونه زیستن، و دعوت کردن به سوی مجموعه‌ای از فضایل، فلسفه اخلاق را به سرانجام می‌رساند. با چنین نگاهی باید گفت که این سه تفکر نه تنها با یکدیگر قابل جمع نیستند بلکه در تقابلی همیشگی در ترد رقیبانشان به سر می‌برند.حتما به یاد داریم که این گفتمان اخیر را پذیرا نشدیم و با ارائه تاریخچه‌ای مستند، در راستای شناخت ماهیت حرکت تاریخی فضیلت‌گرایی، دیدیم که چنین ایده‌ای – یعنی در تقابل به سر بردن شاخه‌های فلسفه اخلاق – حداقل در مورد فضیلت‌گرایی و وظیفه‌گرایی محلی از اعراب ندارد. روشنگریهای جیمز ریچلز در این مورد را شاهد بودیم. با توجه به تفکرات این فیلسوف آنچنانکه دیدیم بر خلاف تفکر فضیلت‌گرایان رادیکال، می‌توان با تدبیر اندیشی خاصی، و با نگرشی به دور از غرض‌ورزی، حداقل برای وظیفه‌گرایی و فضیلت‌گرایی، میدانی را حاضر نمود که در آن دوشادوشِ هم، در جهت هدایت کنشگر اخلاقی برای فتح قله‌های اخلاق، در تحرکی شایسته و سامان‌مند، در تعامل – و نه تقابل – به سر ببرند.قصه فضیلت‌گرایی در نوع رادیکالش به این مساله ختم نمی‌شود. هجمه به کانت و گلایه از اصول وظیفه-گرایی او، از اصول جدا ناپذیرِ این تفکر بنیادگرای انحرافی است. الیزابت آنسکوم بذر این جریان انحرافی را پاشید. به خاطر داریم که این جریان رادیکال عامل اساسی از یادبرده شدن فضیلت‌گرایی را تفکر اخلاقی کانتی می‌دانست. تفلسف اخلاقی کانت به دو سبب ویران‌کننده اخلاق فضیلت‌گرا دانسته شده است: یکی اعتبار فی حد نفسه وظایف اخلاقی در مقابل فضایل اخلاقی، و دیگری عدم گرایش به غایات.این تفسیر از اخلاق کانت، کذب محض است. هر چند که در وظیفه گرایی‌اش برای قواعد اخلاقی فی حد نفسه اعتبار قائل است، اما این تمام فلسفه اخلاق کانت نیست. چنین تفکری فقط از خواندن کتاب بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق ناشی می‌شود. باید توجه داشته باشیم که این کتاب تنها کتاب کانت در زمینه اخلاق نیست. علاوه بر بنیاد، نوشته دیگری تحت عنوان مابعدالطبیعه اخلاق باب فلسفه فضیلت، وجود دارد که به شدت گرایشهای نتیجه‌گرایانه دارد. در مابعدالطبیعه است که کانت از غایات سخن به میان می‌آورد و غایات مورد طلب را فضیلت می‌نامد. از دیدگاه کانت محال است که اَعمال فاقد غایت باشند. غایات مد نظر کانت بر آمده از همان امر مطلقی هستند که اصول و قواعد اخلاقی را تشکیل می‌دهند. بنابراین نزد کانت صحبت از غایاتی نیست که ذیل انگیزه حسی و عاطفی هستند؛ بلکه سخن از تمایلات تکلیف مآبی است که انسان، با اراده‌ی خود آنها را انتخاب می‌کند. در همین مابعدالطبیعه است که بزرگ‌ترین وظیفه آدمی کسب فضیلت ذکر شده. آری؛ درست است که کانت با وظیفه‌گرایی سخت و خشن خود آغاز می-کند، اما در ادامه بحث که در دو کتاب نقد عقل عملی و مابعدالطبیعه اخلاق، به آن پرداخته شده، این سوال را می‌پرسد که هدف از انجام عملِ مبتنی بر امر مطلق چیست؟ پاسخ هم این است: غایت عالی و نامشروطی که همواره تکلیف است فضیلت می‌باشد. حقیقتا کانت نظریه اخلاقی خود را با مبحث فضیلت به پایان می‌برد. او غایت نظریه اخلاق‌اش را در همین فضیلت ذکر کرده است. نگریستن بدون اغماض به تفکر اخلاقی کانت حاکی از این خواهد بود که کانت اصول اخلاقی را با غایات اخلاقی که همان فضایل باشند، به نحوی کاملا انحصاری ترکیب کرده است؛ آنچنانکه می‌توان کانت را یک فیلسوف فضیلت‌گرای کثرت‌گرا، در مقابل فضیلتگرای رادیکال دانست. تفاوت اصلی کانت با دیگر فضیلت‌گرایان و نتیجه‌گرایان در این است که او از غایات و از فضایل شروع نمی‌کند. بلکه از ساخت و ساز وظیفه‌گرایی مبتنی بر امر مطلق آغاز کرده و در نهایت به فضیلت ختم می-کند. منکر این نیستم که کانت وظیفه‌گراست، به یک معنا کانت وظیفه‌گرا هست؛ آنهم زمانیکه خواهان نگارش قواعد اخلاقی مبتنی بر امر مطلق است. در این قسم از ایده اخلاقی‌اش، هر چند که در پی دسترسی به قواعد و اصول اخلاقی است، اما در اوایل کتاب مابعدالطبیعه اخلاق، آب پاکی را دست خواننده می‌ریزد که هدفش از درج مباحث وظیفه‌گرایی، ادراک فضیلت است و نه چیز دیگر. حال در اینجا باید گفت که او یک فضیلت گرا می‌شود. آنچنانکه جان استوارت میل بنابه گفته‌های موثق او، در اصول اخلاقی به سودگرایی نظر دارد؛ و در نهایت سودهایی را که آنها را هم نوع با فضیلت می‌داند، برای غایت اخلاق، فرا می‌خواند؛ یا ارسطو که در قواعد اخلاقی به حدوسط می‌پردازد، اما در مبحث غایات، فضایل را هدف رسیدن به اصول اخلاقی قید می‌کند. کانت هم مانند عموم فلاسفه اخلاق؛ یک بخش نظریه اخلاقی‌اش به بررسی قواعدی اختصاص دارد که آدمی را در موقعیتهای اخلاقی راهنما باشد. در این بخش به مساله چه باید انجام دهم پرداخته شده، بخش دیگر چرا باید انجام دهم مد نظر است؛ و کانت می‌گوید چونکه باید فضیلتمند شویم. این پایان کار تفلسف اخلاقی ایمانوئل کانت فیلسوف نخبه آلمانی قرن هیجده است
جایگاه ریاضیات در هستی شناسی افلاطون
نویسنده:
مریم دامادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
ریاضیات و فلسفه نزد افلاطون از یکدیگر جدایی ناپذیرند. ازاین رو دیدگاه وی درباره ی ریاضی استوار بر نظر اودرباره ی وجود است. این یگانگی و پیوند را می توان هم در دیدگاه وی درباره ی عدد(برای مثال در گفت و گوی پارمنید) و همدر خصوص جایگاه ریاضیات به عنوان دانشی از دانشهای اعدادی مشاهده کرد.پرداختند (متافیزیک، آلفا، فصل ?). اما مقصود « صورت » به اعتقاد ارسطو فیثاغوریان و افلاطونیان اولین کسانی بودند که بهبا آنچه افلاطون از صور – ایده ها – و ارسطو از علت صوری یا صورت مراد می کنند، بسیار متفاوت « صورت » فیثاغوریان ازاست.فیثاغوریان تناسب ترکیب عناصر در اشیاء را اصل صوری اشیاء می دانستند و کیفیات مختلف مثل خیر، زیبایی،بی نهایت، شادی و... را بر مبنای این نسبت ها توضیح می دادند.بنابراین ریاضیات نزد ایشان به گونه ای هستی شناسی است. افلاطون با آنکه صور را به عنوان هستنده های جاوید و ثابتجهان معقول لحاظ می کرد، اما همچنان وساطت ریاضیات را در هستی و شناخت اشیاء مادی باور داشت. او در این راه ازاندیشه ی ریاضی فیثاغوری بهره برد. به گفته ی ارسطو برای افلاطون اعداد واسطه ی بین ایده های واحد و ثابت ومحسوسات متکثر و فانی اند. اما با وجود این اعداد هستنده های حقیقی اند و نه کمیتی برای دیگر هستنده ها.
تبیین اندیشه زیبایی‌شناختی کانت و دلالت های تربیتی آن
نویسنده:
کیهان محمدخانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیده ندارد.
تحلیل تطبیقی دیدگاه‌های تربیت اخلاقی کانت و ریچارد رورتی
نویسنده:
ماشااله ویسی چراغ آبادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
تاملات اخلاقی همواره با اندیشه درباره طبیعت آدمیهمراه بوده و از دیرباز تا کنون، تصویری که فیلسوفان و عالمان اخلاق از طبیعت آدمی عرضه کرده اند از مهمترین پایه های شکل گیری تئوریهای تربیتی بوده، که روش ها و اصول خاصی را در تربیت افراد به دنبال داشته است. در این پژوهش نیز، موضوع تحلیل تطبیقی تربیت اخلاقی از دیدگاه امانوئل کانت و ریچارد رورتی مورد بررسی قرار گرفته است که در این راستا محقق با سولاتی مانند، خاستگاه های بنیادین فلسفه اخلاق کانت و رورتی کدامند؟ بر مبنای بنیاد های نظری فلسفه اخلاق رورتی و کانت چه روش هایی را برای تربیت اخلاقی کانت و رورتی می توان ارئه داد؟ مواجهه شده، که پژوهشگر با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و روش مطالعات تطبیقی(توصیف،تفسیر، همجواری و مقایسه)جرج بردی به بررسی متون فلسفی، تربیتی، اخلاقی کانت و رورتی وآثار مرتبط با آنها می پردازد.همچنین در این راستا محققپس از استخراج خاستگاه هایاساسی اخلاق کانت و رورتی، و روش هایی برای تربیت اخلاقی بر اساس خاستگاه هایشان به بررسی تشابهات و تفاوت های تربیت اخلاقی آنها نیز پرداخته است. در این میان چون رورتی همواره از فلسفه اخلاق کانت انتقاد کرده و آن را به چالش کشیده است و از بنیان(نادیده گرفتن نظریه های جهان شمول عقل گرایانه که خاستگاه اصلی اخلاق کانت است) با آن مخالف است،به همین دلیل تشابه خاصی میان آنهادیده نمی شود اما تفاوت های اساسی و مهمی با آن دارد که اهم آن را می توانیم اینگونه برشمریم؛ تربیت اخلاقی کانت وظیفه گراست که در آن مهم عمل کردن به وظیفه عقلانی است و خوشایند یا ناخوشایندبودن نتیجه عمل چندان اهمیتی ندارد،اما تربیت اخلاقی رورتی نتیجه گراست که هدفش کاهش عینیت و تلاش برای همبستگی بیشتر با توجه به حفظ عنصر نسبیت گرایی خود است.کانت اصول گرا است و بر مطلق بودن عقل به منزله مرجع و مبنای تربیت اخلاقی تاکید فراوان دارد،اما رورتی مخالف اقتدارگرایی عقل است و در حقیقت تربیت اخلاقی مورد نظر او فاقد بنیادهای ثابت و جهانی است.رویکرد تربیت اخلاقی کانت، عقل باور و خرد گرا و صرفا به پشتوانه عقل است. اما به زعم رورتی تاکید زیاد بر عقل اشتباه بوده و بیشتر بر احساسات تاکید می کند.
بازگشت جاودانهء همان در تفکر فلسفی نیچه
نویسنده:
حسین خوارزمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیده ندارد.
مطالعه تطبیقی آراء تربیتی کرشن اشتاینر و امانوئل کانت
نویسنده:
ابراهیم خسروی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیده ندارد.
تأثیر فلسفه ی سیاسی نیچه بر پست مدرنیسم
نویسنده:
محمد عبادی فر
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیدهآنچه که در این پایان نامه مورد بحث و بررسی قرار گرفت بررسی تأثیر فلسفه سیاسی نیچه بر رویکرد پسامدرنیسم بود که در این راستا ابتدا مفاهیم اصلی و تأثیرگذار او بر سایر فلسفه‌ها و مکاتب مختلف فکری مورد بررسی و تفحص قرار گرفت و سپس نگاهی توصیفی به رویکرد پسامدرنیسم و تأ ثیر آن بر تمامی حوزه‌های گوناگون علمی و فکری انداخته شد. در فصل پایانی نیز ایده‌آلیسم آلمانی که تفکر حاکم بر آن زمان بود و همچنین نوع نگاه نیجه به این مکتب فکری مورد تحلیل و موشکافی قرار گرفت که از خلال حمله نیچه به این مکتب فکری، دنیای فلسفه شاهد فروپاشی این دستگاه فلسفی و مفهوم بنیانی آن یعنی اگوی استعلایی شد و در ادامه نیز بنیان‌های مدرنیسم را به صورت اساسی تخریب کرد. به این ترتیب نیچه به نوعی مسیر فلسفه را در تاریخ دست‌کاری کرد و آن را به شکل جدیدی عرضه کرد که منجر به شکل‌گیری پسامدرنیسم شد. در نهایت در این تحقیق نیز سعی بر آن شد که با روش تفسیری مولفه‌های پسامدرنی فلسفه نیچه از خلال آثارش استخراج شود و مورد واکاوی قرار گیرد.کلیدواژه: اگوی استعلایی، مدرنیسم، پسامدرنیسم، دگربودگی، ایده‌آلیسم آلمانی.
تأثیر ادبیات فارسی، به ویژه سعدی و حافظ  بر رالف والدو امرسن و جنبش تعالی گرایی
نویسنده:
احسان نورالهی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیدهدر طول تاریخ، ادبیات فارسی به عنوان یکی از قدیمی ترین و غنی ترین ادبیات ها، نقش مهمی در شکل گیری ذهنیت روشنفکران و ادیبان بزرگ ایفا کرده است .این تأثیر به یک فرد یا کشور خاص محدود نمی شود .این پایان نامه بر آن است که تأثیر ادبیات فارسی بر تعدادی از متفکران و نظریه پردازان بزرگ جهان، به ویژه رالف والدو امرسون و جریان ادبی محبوب وی یعنی تعالی گرایی را بررسی کند .همچنین برای نشان دادن گستره ی این تأثیر، نگاهی کوتاه به دیگر شخصیتهای برجسته، همچون یوهان وولفگانگ گوته، ادوارد فیتز جرالد، و فردریک نیچه خواهم انداخت.امرسون مقاله نویس، خطیب، شاعر برجسته، و همچنین از پیشروان جریان تعالی گرایی نیوانگلند بود .علاقه او به شعر فارسیخصوصا شعر سعدی و حافظ، انگیزه ای شد که تعدادی از اشعار فارسی را به انگلیسی ترجمه کند، و چند شعر مشابه آنها بنویسد .امرسون مقاله ای با عنوان شعر فارسی نوشت که در آن به ترجمه های آلمانی اشعار فارسی اشاره نمود و احترام ویژه خود را به شاعران فارسی همچون سعدی، حافظ، خیام، عطار، انوری، نظامی و جامی آشکار کرد .همچنینوی در درآمدی که بر گلستان سعدی نوشت، آن اثر را با کتب مقدس مقایسه نمود.یادداشت های امرسون درباره ی ادبیات فارسی بر جریان تعالی گرایی اثرگذار بود و این به نوبه خود دیگر نویسندگان و مشاهدات هنری دیوید ، پیروان این مکتب را تحت تأثیر قرار داد .در این پایان نامه به عنوان نمونه برجسته چنین تأثیری ثورو از سعدی نیز بررسی شده است.
بررسی و مقایسه اراده و خیر از دیدگاه کانت و هگل
نویسنده:
فرشاد رحمانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
زندگی انسان همواره با مسائل اخلاقی پیوندی ناگسستنی داشته است و در این میان دو مقوله اراده و خیر مورد توجه تمام فلاسفه بوده است. در این تحقیق سعی بر آن شد تا دو مقوله خیر و اراده از دیدگاهدو فیلسوف اثرگذار کانت و هگل مورد بررسی قرار گیرد. فلسفه اخلاق آنها از فلسفه نظریشان سرچشمه گرفته است. ولی روش استنتاج آنها کاملا متفاوت است و لذا نتایجی که از نگاه کلی آنها به فلسفه اخلاق و نتایجی که منجر به عمل اخلاقی می شود کاملا متفاوت است . در این رساله تلاش شده است با توضیح فلسفه نظری کانت و هگل ارتباط آن با فلسفه اخلاق مطرح شود.آنچه این دو متفکر به عنوان مبانی تفکر اخلاقی مطرح می کنند معیاری برای فعل اخلاقی در نظر گرفته می شود. هگل تمایل را به عنوان شوری برای انجام کار بزرگ لحاظ می کند در حالی که کانت فعلی را اخلاقی می داند که بر اساس تکلیف انجام شود و تنها زمانی این کار انجام می شود که اراده خیر که تنها چیزی است که فی نفسه خیر است در کار باشد. به نظر او کار بر اساس تمایل آن را از اخلاقی بودن ساقط می کند.از دیدگاه هگل این تمایل است که بر اساس خودآگاهی ابتدا به اراده جزیی و در نهایت تکاملش به اراد? کلی یا دولت تبدیل می شود. در حالی که کانت فلسف? اخلاق خود را اساسا با طرح مسأله اراده فی النفسه خیر آغاز می کند و تنها معیار فعل اخلاقی اراد? خیری است که به تکلیف عمل می کند. واژگان کلیدی : کانت ، هگل ، فلسفه ، اخلاق ، خیر ، اراده
  • تعداد رکورد ها : 5307